ارثیه

شهادت ارثیه ماست؛ تا ارث خود را نگیریم آرام نخواهیم گرفت...

ارثیه

شهادت ارثیه ماست؛ تا ارث خود را نگیریم آرام نخواهیم گرفت...

ارثیه
۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۱۶

نذر امام هادی علیه السلام

بسم الله

صحنه اول: چقدر ائمه بقیع غریبند فقط با چندتا سنگ نشان قبور مطهرشان از یکدیگر تمیز داده شده است نه مرقدی نه گنبدی نه خادمی؛ البته چند نفر اون اطراف هستند نه به عنوان خادم به عنوان ناهی؛ نه می گذارند گریه کنی نه می گذارند ناله کنی؛  باری؛ نمی شود غربتشان را وصف کرد. بقیع که می روی فقط می توانی نگاه کنی نه اشکی نه سوزی نه آهی. گاهی اوقات باید فکر کنم تا اسم مبارکشان یادم بیاید غربت تا این اندازه... .

اما فکر کنم مدتی غربت شما به غربت ائمه بقیع رسید و حتی از آنها هم سبقت گرفت. منظورم اون موقعی است که سگ های هار به جان گنبد شما افتادند و ... . آره منظورم اون موقع بود.

اینجوری آدم دلش بیشتر می سوزد که چیزی باشد بعد خرابش کنند تا اینکه از اول چیزی نباشد.

من نمی دونم چه سری این میان است؟ واقعا واقعا شما خیلی غریبید چرا؟ مگر جز این است که خیلی از بزرگان با زیارت جامعه شما بصیر و بینا شدند؟

صحنه دوم:اینجا آدم یاد حرم قشنگ امام رضا(علیه السلام) می افتد! همه چیز تمیز و مرتب. چندتا خادم، چه گنبدهای براقی! چه فرشهای قیمتی! حسابی کار کردند خدا خیرشان دهد.

صبح بود که حدود ساعت 11 رسیدیم مسافرخانه. غسل زیارت کردیم و آماده زیارت شدیم. صدای اذان بچه ها را مثل آهنربا به حرم کشاند وقتی رسیدیم حرم ابتدا نماز ظهر و عصر را خواندیم بعد رفتیم زیارت.

وقتی برای نهار برمی گشتیم مسافرخانه، نگاهی به گنبد و بارگاه انداختم و ناخودآگاه گفتم ماشاالله، اصلا در وصف نمی گنجد خیلی قشنگ است. کاظمین را می گویم واقعا حرمین شریفین زیبا بود.

رسیدیم مسافرخانه، بدون هیچ مقدمه ای روی زمین دراز کشیدم؛ خسته، عرق کرده، مثل یک چوب خشک افتادم حتی نرفتم غذا بخورم. ساعت 4 مدیر کاروان گفت نیم ساعت دیگر به سمت سامرا؛ دلبر صدا می زند.

ساعت حرکت شد و سوار اتوبوس شدیم. حرکت اتوبوس مانند گهواره ای خواب را بر چشمانم غلبه داد. نزدیکیهای غروب بود که رسیدیم سامرا؛ سامرا، عصر، پاییز، برگهایی که می ریختند و غربت را یادآور می شدند. آفتاب کم کم به پشت دیوارهای کوه می رفت؛ و این لحظات غریبانه ترین لحظات عمر من است؛ گنبدی که نبود؛ ضریحی که بود و نبود؛ گلیمهایی که رنگ و رو رفته بود و شاید اگر از اول نبود باور این غربت آسان تر می آمد. شانه هایم لرزید؛ غبار غربت روی دلم نشست؛ ناتوانی را غربت نیز یاری می کرد و ناتوانیم را بیشتر می کرد؛ با این وصف دیگر رمقی برای اینکه داخل شوم نداشتم؛ سرم بدجوری سنگین شده بود؛ با ریشه های گلیم ور رفتم اما نتوانستم تصمیم بگیرم؛ سر جایم سیخ شده بودم و حیرت زده ماندم.

شروع کردم با خودم حرف زدن؛ ای کاش این حرم شهر ما بود مردم روغن چشمشان را فدا می کردند تا حرم آباد شود. آخر آنجا خبری از گنبد براق و ضریح مشبک و طلایی نبود؛ آنجا گِل بود و گلیم و غربت.

بغض گلویم را گرفته بود؛ قطره ای اشک از چشمم سرازیر شد و غلتید روی گونه ام. آن روز آسمان پر از ابر بود او هم دلش از این همه غربت گرفته بود فقط اجازه نداشت گریه کند؛

سعید خلوتم را به هم زد و گفت چرا نمیایی زیارت؟ وقت نیست عجله کن.

حالا سامرا هم به این شعر اضافه شد: آخر یه روز شیعه برات حرم می سازه.

صحنه سوم: نمی دانم وقتی آقای فلانی و فلانی برنامه تلویزیونی می ساختند فکری در مورد عواقب کارشان کردند یا نه؟ یا وقتی فلانی داشت داستان حسنی را می نوشت؛ فکر این رو نکردند یا کسی به آنها نگفت که حالا که القاب یا اسم ائمه(علیهم السلام) را سوژه اصلی برنامه شان کردند این کارشان باعث می شود این القاب بین مردم رایج شده و مردم با شوخی هایشان آنها را سبک کنند. جای دوری نمی رویم خودمان چقدر از القاب ائمه را بین خودمان به منظور شوخی سبک می کنیم؟ عبدالله یعنی تو بی عقلی؛ غضنفر یعنی می خواهیم تو را مسخره و سبک کنیم؛ جواد یعنی بی فهم؛ نقی!! حسن خطرناکه اما این قصه سر دراز دارد... .

این یک طرف ماجرا؛ طرف دیگر ماجرا این است که انگار این اقدام، یک روند به خود گرفته که یکی یکی اسامی یا القاب ائمه در ذهنیت مردم سبک شود؛ سرنوشت این ماجرا به کجا ختم می شود؟ اصلا انگار قبح این کار شکسته شده که اسامی یا القاب ائمه(علیهم السلام) را در مصارف نابجا!! به کار بریم. اصلا فکر این رو می کنیم که همین کارهای ما ممکن است باعث اهانت شود... .

فکر کنم وقتش رسیده بیدار شویم و کمی به خود بیاییم.

نذر امام هادی(علیه السلام)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۲۳
کریم ابراهیمی

نظرات  (۱)

السلام علیک یا علی بن محمد ....

خیلی باحال بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی