ارثیه

شهادت ارثیه ماست؛ تا ارث خود را نگیریم آرام نخواهیم گرفت...

ارثیه

شهادت ارثیه ماست؛ تا ارث خود را نگیریم آرام نخواهیم گرفت...

ارثیه
۲۱ آبان ۹۲ ، ۰۹:۳۴

آینه



بسم الله الرحمن الرحیم

آینه

یکی را به دنبالش می فرستند، یکی را رد می کنند، یکی توبه می کند و او را به احسن وجه قبول می کنند، یکی را می گویند برو و آنقدر دور شو که صدای مرا نشنوی، برخی شرط پیوستن به کاروان را پول و مقام دانستند و از کاروان محروم ماندند، برخی تلاش کردند شاه شهیدان را از قیام منصرف کنند و گفتند این حرکت به صلاح نیست؛ بگذارید در همین جا یک سوال بپرسم؛ چه کسی صلاح را تشخیص می دهد؟ تو بهتر این کار را می کنی یا امام(علیه السلام).

برخی را چون غلام سیاه آزاد می کنند اما غلام سیاه خود را از بند عشق آزاد نمی کند و می ماند برخی قلوبشان با حسین(علیه السلام) است اما شمشیرهایشان علیه او، این چه انسانی است دیگر؟

برخی وارسی کردند و گفتند تا زمانیکه حضور ما برای حسین(علیه السلام) فایده داشته باشد می مانیم و چون عاشورا را از عینک دنیایی دیدند و فکر کردند برای حسین(علیه السلام) به ظاهر فایده ندارند از او جدا شدند... .

برخی نه تنها از حسین(علیه السلام) جدا نمی شوند بلکه آرزوی مرگ چند باره در رکابش را دارند.

برخی با عقل حسابگر پیش می روند و برخی با عشق به عشق حقیقی.

برخی را حسین(علیه السلام) دعوت به جدا شدن از خودش می کند ولی آنها می دانند که جایی بهتر از بهشت حسین(علیه السلام) وجود ندارد؛ آری از آنها بیعت برداشته شد ولی نرفتند اما در غدیر بیعت کردند ولی از ولایت بیرون رفتند.

برخی راضی نمی شوند تا زنده اند زخمی بر پیکر بهشت بنشیند و برخی با تیر سه شعبه یک طفل را هدف می گیرند. برخی را امام حسین(علیه السلام) می فرماید: تو زودتر از من به بهشت می روی.

و نماز و امان از نماز؛ چقدر حسین(علیه السلام) به نماز عشق می ورزید همان نمازی که اگر برخی اندکی خسته باشند سریع توجیه می کنند که خدا در این هنگام از ما نماز نمی خواهد؟ این چه منطقی است که حسین در میدان کارزار نماز را به پا می دارد اما به محض اینکه ما اندکی خسته می شویم... .

برخی هم تنها به مظلومیت حسین گریه کردند اما دست به شمشیر نبردند گریه به چه درد می خورد؟

برخی همچون شریح قاضی از جان خود ترسیدند و آنقدر بخیل بودند که دو روزه دنیا را با آخرت ابدی معاوضه نکردند و اگر شریح از جانش نمی ترسید و به قوم هانی می گفت هانی مجروح است شاید عاشورا... .

به قول سید ما یکوقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات می‌دهد و گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه‌ی گمراهی می‌غلتاند.

برخی چون شبث از خدا نترسیدند ولی از ابن زیاد ملعون ترسیدند.

این چه رمزی است که نه تنها عوام بلکه خواص هم از مسلم جدا شدند؟

برخی انگار بعد از اینکه فاجعه اتفاق افتاد بیدار شدند و توابین شدند؛ چه فایده؟

اما بیایید نه فردا نه یک ساعت دیگر نه یک ثانیه دیگر بلکه همین الان یکایک ما یک سوال از خودمان بپرسیم؛ آماده اید این سوال را بپرسیم؟

چند کلامی از یاران حسین(علیه السلام) خواندیم ولی اکنون این سوال را از خودمان بپرسیم که ای آقای فلانی من اگر بودم جزو کدامین از این اصحاب بودم یا اینکه خدایی ناکرده اصلا جزو اصحاب نبودم بلکه جزو دشمنان... . یا حسین؛

آیا سپر تیر حسین می شدم؟ یا تیر به گلوی... می زدم؟ آیا تا وقتی فکر می کردم برای حسین فایده دارم می ماندم یا تا آخر می ماندم؟ آیا قبل از حسین به بهشت می رفتم یا قبل از دشمنان حسین به جهنم؟ آیا اهل و عیالم مانعی برای پیوستن به حسین می شد یا نه چون زهیر اهل و عیالم باعث پیوستن به حسین؟ چقدر جانم برای ارزش دارد؟

خلاصه تصمیم نهایی باید گرفته شود دیر یا زود؛

می شود به عاشورا همچون یک آینه نگاه کرد و خود را با یکایک بازیگران عاشورا سنجید تا بفهمیم که به کدام یک نزدیکتریم؟....

آیا در دریای حسین غرق می شویم و خود را پاک می کنیم و یا هنوز دست به دامان این دنیای نامرد می شویم... ؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۱
کریم ابراهیمی

نظرات  (۱)

سلام کریم جان خوبی داداش؟
تو فرک نیسم خو!
من و فرک؟!!!!!!!!!!!!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی