امیرالمؤمنین علی سلام الله علیه :
بدان که دنیا سراى آزمایش و گرفتارى است، که آدمى هرگز در آن ساعتى آسوده و بیکار نشود، مگر این که آن بیکارى در روز قیامت مایه افسوس او گردد.
نهج البلاغة : نامه ۵۹؛ دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث ج 1، ص 26
امیرالمؤمنین علی سلام الله علیه :
بدان که دنیا سراى آزمایش و گرفتارى است، که آدمى هرگز در آن ساعتى آسوده و بیکار نشود، مگر این که آن بیکارى در روز قیامت مایه افسوس او گردد.
نهج البلاغة : نامه ۵۹؛ دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث ج 1، ص 26
بسم الله الرحمن الرحیم
باشـگاه کشـتی بودیم که یکی از بچـه ها به ابــراهیم گفـت :
ابرام جـون! تیـپ و هیکلـت خیلی جالـب شـــده. توی راه که می اومـدی دوتا دختـر پشـت سرت بـودن و مرتـب از تو حـرف میـزدند.
بعد ادامه داد : شلــوار و پیرهن شیـک که پوشـیدی، ساک ورزشی هم که دسـت گرفتی ، کاملاً معلومه ورزشکاری!
ابراهیم خیلی نارحت شد. رفت توی فکر. اصلاً تـوقع چنیـن چیزی را نداشـت.
جلسـه بعد که ابراهـیم را دیـدم خـنده ام گرفته ؛ پیراهن بلنــد پوشیده بود و شلوار گشـاد! به جای سـاک ورزشی هم کیسـه پلاسـتیکی دست گـرفته بـود.
تیپش به هر آدمی می خورد غیر از کـشتی گیر.
بچه ها میگفتــند : تو دیگه چه جـور آدمی هسـتی! ما باشگـاه میایم تا هیکـل ورزشـکاری پیدا کنـیم. بعد هم لباس تنـگ بپوشـیم. اما تو با این هیکل قشـنگ و رو فرم،آخه این چه لباس هائیه که میپوشی؟!
ابراهیم به این حــرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگه ای باشه ، فقط ضرره.
ـ......
امام علی (ع) میفرمایـد :
زکـات زیــبایی عفـت و پاکــدامنی اسـت.
دفترچه گناهان یک شهید 16 ساله !!!
در تفحص شهدا ، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد.گناهان یک هفته او اینها بود :
شنبه : بدون وضو خوابیدم .
یکشنبه : خنده بلند در جمع .
دو شنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم .
سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم .
چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .
پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .
جمعه : تکمیل نکردن 1000 صلوات و بسنده به 700 صلوات .
راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد : در تفحص شهدا ، دفترچه یادداشت یک شهید شانزده ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود. راوی در سطر آخر افزوده بود که : دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم...
ماچی؟؟؟کجای راهیم؟؟؟!!!!
آیتالله وحید خراسانی در شعری به بیان اوصاف و ویژگیهای شخصیتی حضرت زهرا(س) پرداخته است.
ای بلند اختر که ناموس خدای اکبری
عقلِ کل را دختری و علمِ کل را همسری
زینت عرش خدا پرورده دامان توست
یازده خورشید چرخ معرفت را مادری
آنکه بُد منت وجودش بر تمام ماسوی
گشت ممنون عطای حق که دادش کوثری
تاج فرق عالم و آدم بود ختم رسل
بر سر آن سرور کون و مکان تو افسری
از گلستان تو یک گُل خامس آل عباست
ای که در آغوش خود خون خدا میپروری
مقتدای حضرت عیسی بود فرزند تو
آن چه در وصف تو گویم باز از آن برتری
باسمه تعالی
بیایید به اندازه توکل به موبایل به خدا هم توکل داشته باشیم؛ بیایید وقتی احساس آرامش از داشتن موبایل می کنیم احساس آرامش از داشتن خدا را هم فراموش نکنیم. بیایید به جای اینکه با همراه اول از تنهایی دربیاییم با خدا از تنهایی دربیاییم و بدانیم که هیچکس تنها نیست اما با خداست که تنها نیست نه با همراه اول... .
بسم الله الرحمن الرحیم
بچه تر که بودم فکر کنم اخلاص بیشتری داشتم؛ مثلا از روی سیاست یا برای آدم جمع کردن به دور خودم، نبود که به دیگران سلام می کردم؛ به این فکر نمی کردم که اگر سلام کنم در آینده به دردم می خوره، یعنی از روی نفس نبود؛ حالا بعضی اوقات سلام و حال و احوالپرسیها هم بوی ریا گرفته، بوی دکان زدن، بوی سیاست؛ ای کاش تعلقم به این دنیا و مافیها کمتر بود و برای خدا هم کار می کردم... ای کاش
امام صادق علیه السلام : : | ||||||||||||||
إنَّما أولِیائِیَ الَّذینَ سَلَّموا لِأَمرِنا، وَاتَّبَعوا آثارَنا ، وَاقتَدَوا بِنا فی کُلِّ اُمورِنا | ||||||||||||||
دوستان من ، در حقیقت ، کسانى هستند که در برابر فرمان ما (اهل بیت) ، گردن نهادند ، و از سنّت ما پیروى کردند ، و در همه کارهاى ما به ما اقتدا نمودند. | ||||||||||||||
دانشنامه قرآن و حدیث :ج4، ص200 |
||||||||||||||
۴۰ روز مصیبت نبینی، ملعونی!
ﯾﻮﻧﺲ اﺑﻦ ﯾﻌﻘﻮب از اﻣﺎم ﺻﺎدق ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم ﻧﻘﻞﮐﺮدﻩاﺳﺖ: درﺧﺼﻮص ﻣﻮﻣﻨﺎن، ﻫﺮ ﺑﺪﻧﯽ ﮐﻪ ﭼﻬﻞروز آﺳﯿﺒﯽ ﺑﻪ آن وارد ﻧﺸﻮد،
ﻣﻠﻌﻮن اﺳﺖ و دور از رﺣﻤﺖ ﺧﺪاوﻧﺪ. ﮔﻔﺘﻢ: واﻗﻌﺎ ﻣﻠﻌﻮن اﺳﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮدند: ﺑﻠﻪ. ﮔﻔﺘﻢ: واﻗﻌﺎ؟ ﺑﺎز ﻓﺮﻣﻮدند: ﺑﻠﻪ. ﭘﺲ ﭼﻮن اﻣﺎم ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﺮای ﻣﻦ را ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮدند، ﻓﺮﻣﻮدند: ای ﯾﻮﻧﺲ! از ﺟﻤﻠﻪ ی ﺑﻼ و آﺳﯿﺐ ﺑﻪ ﺑﺪن ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺮاش ﭘﻮﺳﺖ و ﺿﺮﺑﻪ ﺧﻮردن و ﻟﻐﺰﯾﺪن و ﯾﮏ ﺳﺨﺘﯽ و ﺧﻄﺎ ﮐﺮدن و ﭘﺎرﻩ ﺷﺪن ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺶ و ﭼﺸﻢ درد و ﻣﺎﻧﻨﺪاﯾﻨﻬﺎ اﺳﺖ، ﻧﻪﻟﺰوﻣﺎ ﻣﺼﯿﺒﺖﻫﺎی ﺑﺰرگ. ﻣﻮﻣﻦ ﻧﺰد ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺎﻓﻀﯿﻠﺖﺗﺮ و ﮔﺮاﻣﯽﺗﺮ از آن اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﮕﺬارد ﭼﻬﻞ روز ﺑﺮ او ﺑﮕﺬرد و ﮔﻨﺎﻫﺎن او را ﭘﺎک ﻧﻨﻤﺎﯾﺪ؛ وﻟﻮ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻏﻢ ﭘﻨﻬﺎن در دلی ، ﮐﻪ او ﻧﻔﻬﻤﺪ اﯾﻦ ﻏﻢ از ﮐﺠﺎ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﺧﺪا ﻗﺴﻢ، وﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ از ﺷﻤﺎ ﺳﮑﻪﻫﺎی درﻫﻢ را در ﮐﻒ دﺳﺖ وزن ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻘﺼﺎن آن ﺷﺪﻩ و ﻏﺼﻪدار ﻣﯽﺷﻮد، ﺳﭙﺲ دوﺑﺎرﻩ وزن ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽﺷﻮد ﮐﻪ وزﻧﺶ درﺳﺖ ﺑﻮدﻩ، ﻫﻤﯿﻦ ﻏﺼﻪ ﮐﻮﺗﺎﻩ و ﮔﺬرا...ﻣﻮﺟﺐ آﻣﺮزش ﺑﺮﺧﯽ از ﮔﻨﺎﻫﺎن اوﺳﺖ.
۷ اﻟﻮﺳﺎﺋﻞ: ۱۱ / ۵۱۸ ج ۲۱ اﻟﺒﺤﺎر: ۷۶ / ۳۵۴ ج ﻋﻦ ﻛﻨﺰ اﻟﻜﺮاﺟﻜﯽ: ص ۶۳ ﺑﺈﺳﻨﺎدﻩ ﻋﻦﯾﻮﻧﺲ ﺑﻦ ﯾﻌﻘﻮب
پ ن: از امام ره نقل شده وقتی یکی از نزدیکان شان از اذیت ها و گریه های بچه اش گلایه کرده بود، امام فرموده بودند کاش جای شما بودم، شما نمی دانید با تحمل این رنج چه اجری می برید. به نقل از جهان نیوزhttp://www.jahannews.com/vdcd9f0s9yt0o96.2a2y.txt
یه شعر گفتم اگر نظری دارید بهم بفرمایید لطفا
بسم الله الرحمن الرحیم
تو رسول الله اعظم من صغیر
ای مقامت عبد و معراج، ای رسول
وی درون خانه ات عِطر بتول
ای پیمبر، ای گواه و ای شهید[1]
ای حسین تو بلرزانده یزید
ای صفاتت جمله آیات هدی
وی تو ای راهت همان راه خدا
ای نبیِّ جمله انباء کتاب
نبّئونی کن سلامم ده جواب
ای تو ویژه مومن کلْمات[2] حق
اِتَّبِع ما یوحی آیات حق
ای علی را باب علمت، شهر علم
علم ما کان در برت، ای بحر علم
ای تو بَلِّغ آنچه را اُنزِل الیک[3]
وی تو کرِّم[4] آنکه را سائل الیک
تو رسول الله اعظم من صغیر
من مسلمان و تویی بر من امیر
رحمه للعالمین مخصوصِ تو
عالم کون و مکان محسوسِ تو
راه قبرت را به ما بربسته اند
قلب ما را این چنین بشکسته اند
غافلند از آنکه قبرت قلب ماست
راه تو اندر دل اهل ولاست
رشدی و مابعد او قادر نبود
تا که نورت را کند اِطفاء زود
چون که نورت چشمه نور خداست
هرکه کافر گشت راهش پربلاست
دین تو غالب به هر آیین و دین
گرچه اکراه است اندر مشرکین[5]
خلق تو خوانده خدا خلق عظیم
تو نذیری و بشیری و کریم
دست ما را تو بگیر و دل ببر
تا مدینه، ای که تو فخر البشر
بی تو ما جامانده و ابن السبیل
تا که تو باشی به ما هستی کفیل
تا بگیرم از کف جودت برات
بر تو و بر اهل بیتت صد صلات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشته باد جان دو عالم فدای تو
برخیز و باز بر سر نی آیه ای بخوان
ای من فدای آن سرِ از تن جدای تو
اندر منا ذبیح یکی بود و زنده رفت
ای صد ذبیح کشته شده در منای تو
رفتی به پاس حُرمت کعبه به کربلا
شد کعبه حقیقی دل کربلای تو
اجر هزار عمره و حج در طواف تست
ای مروه و صفا به فدای صفای تو
تا با نماز خوف تو گردد قبول حق
شد سجدهگاه اهل یقین خاک پای تو
با گفتن رضاً بقضائک به قتلگاه
شد متحد رضای خدا با رضای تو
تو هرچه داشتی به خدا دادی، ای حسین
فردا خداست جلّ جلاله جزای تو
خون خداست خون تو و جز خدای نیست
ای کشته خدا! به خدا خونبهای تو
بسم الله الرحمن الرحیم
عشق یعنی استخوان و یک پلاک
عشق یعنی معنی قرآن ملاک
عشق یعنی نغمه حق، شور جنگ
عشق یعنی ساقی، آوای جنگ
عشق یعنی خوش خرامی در چمن
عشق یعنی عطر یاس و یاسمن
عشق یعنی یک شکوفه در بهار
عشق یعنی کربلا و تک سوار
عشق یعنی راهی و عاشق شدن
عشق یعنی رفتن و باقی شدن
عشق یعنی بوی باران بوی خاک
عشق یعنی ژنده پوشی و سینه چاک
عشق یعنی قلب قرآن یا و سین
عشق یعنی غرق در دریای مین
عشق یعنی جبهه و مردانگی
عشق یعنی غیرت و آزادگی
عشق یعنی سنگر و تیر و تفنگ
عشق یعنی چیره بر شیر و پلنگ
عشق یعنی حق، خدا، قرآن، نبی
عشق یعنی حیدر والا علی
آخرین معنی عشق یعنی خدا
رب پاک مصطفی و مرتضی
زینب توفیقی
به نقل از رجانیوز
دیروز از هر چه بود گذشتیم، امروز از هر چه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد. آنجا بر درب اتاقمان مینوشتیم یاحسین فرماندهی ازان توست؛ الان مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید. الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم. آزادمان کن تا اسیر نگردیم.
دیروز ازهرچه بودگذشتیم
امروزازهرچه بودیم گذشتیم
انجاپشت خاکریزبودیم واینجادرپناه میز
دیروزدنبال گمنامی بودیم و امروزمواظبیم ناممان گم نشود
جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بومیدهد
آنجا درب اتاقمان مینوشتیم یا حسین فرماندهی از آن توست
الان مینویسیم بدون هماهنگی واردنشوید
الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم
بصیرمان کن تا ازمسیربرنگردیم
آزاد(رها) مان کن تا اسیرنگردیم
بسم الله الرحمن الرحیم
آینه
یکی را به دنبالش می فرستند، یکی را رد می کنند، یکی توبه می کند و او را به احسن وجه قبول می کنند، یکی را می گویند برو و آنقدر دور شو که صدای مرا نشنوی، برخی شرط پیوستن به کاروان را پول و مقام دانستند و از کاروان محروم ماندند، برخی تلاش کردند شاه شهیدان را از قیام منصرف کنند و گفتند این حرکت به صلاح نیست؛ بگذارید در همین جا یک سوال بپرسم؛ چه کسی صلاح را تشخیص می دهد؟ تو بهتر این کار را می کنی یا امام(علیه السلام).
غروی چه میگوید؟(نقد مشرق بر سرمقاله روزنامه بهار که روز چهارشنبه اول آبان منتشر شد)
در دانشنامه مجازی ویکیپدیا نقل است که سید علیاصغر غروی متولد سال ۱۳۲۵ در اصفهان، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران و مسؤول شاخه اصفهان این حزب است. پدر وی، سید محمدجواد غروی، روحانی بوده است و پسران وی، از اعضای شاخۀ جوانانِ نهضت آزادی هستند. علیاصغر غروی در سال ۱۳۵۳ برای ادامه تحصیل به لبنان رفت و در سال ۱۳۵۸ به اخذ درجه دکترای فلسفه اسلامی از دانشگاه سنژوزف بیروت نائل آمد.
با اندکی تأمل در عقاید محمدجواد غروی (1384-1282)، واضح میشود که او در مسائل فقهی سعی میکرده تا آرای متفاوتی داشته باشد و مثلاً نماز جمعه و نماز عیدین (فطر و قربان) را واجب میدانسته است
بسم الله الرحمن الرحیم
ابن جوزى نقل کرده است و دیگران - و در کتاب فضائل السادات آنجا که نقل مىکند از کتابهاى متعدده از یکى از اخیار که گفت: در بازار مصر رد مىشدم رسیدم به آهنگرى (البته آهنگریهاى سابق که کوره داشتند) مىگوید دیدم این جناب آهنگر موقعى که مىخواهد آهن تفتیده را از کوره در آورد دستش را مىکند در کوره و آهن را بیرون مىآورد مىگذارد روى سندان آن وقت مىکوبدش. تا این منظره را دیدم حیران و متحیر همانجا ایستادم تا استاد فارغ شد. از من سوال کرد چه مىخواهى که اینجا مدتى است ایستادهاى؟
صحنه اول: چقدر ائمه بقیع غریبند فقط با چندتا سنگ نشان قبور مطهرشان از یکدیگر تمیز داده شده است نه مرقدی نه گنبدی نه خادمی؛ البته چند نفر اون اطراف هستند نه به عنوان خادم به عنوان ناهی؛ نه می گذارند گریه کنی نه می گذارند ناله کنی؛ باری؛ نمی شود غربتشان را وصف کرد. بقیع که می روی فقط می توانی نگاه کنی نه اشکی نه سوزی نه آهی. گاهی اوقات باید فکر کنم تا اسم مبارکشان یادم بیاید غربت تا این اندازه... .
اما فکر کنم
بسم الله الرحمن الرحیم
همه خانم های ایرانی ملکه هستند...
چارلز دانشجوی انگلیسی با طعنه به دوست همکلاسی ایرانی اش همایون می گه : چرا خانوماتون نمی تونن با مردا دست بدن یا لمسشون کنن!؟؟ یعنی مردای ایرانی اینقدر کارنامه خرابی دارن و خودشونو نمی تونن کنترل کنن؟!!
همایون لبخندی می زنه و می گه : ملکه انگلستان می تونه با هر مردی دست بده؟ و هر مردی می تونه ملکه انگلستان رو لمس کنه؟!
چارلز با عصبانیت می گه
بسم الله الرحمن الرحیم
آشپزخانه اپن را دوست ندارم زیرا...
اگر آشپزخانهی OPEN داشته باشیم و هال بزرگی هم داشته در مقابل آن باشد که همهی مهمانها در آن جمع شوند، وقتی خانمها و آقایان به عنوان میهمان در آنجا جمع شوند، طبیعی است که خانمها برای میهمانی آرایش کنند و بهترین لباسهاشان را هم بپوشند. اگر مذهبی باشند خانمها این طرف سالن مینشینند و مردها هم طرف دیگر
می شناسی چه کسی رو می گم؟!!
بسم الله الرحمن الرحیم
او را گول می زد ولی عجبا که خودش گول می خورد!!!تازه وقتی که می خواست برا نماز صبح بلند بشه کسل بود تنبلی می کرد ای کاش فقط برا نماز صبح اینجوری بود برا بقیه نمازهاش با تنبلی بلند می شد. البته وقتی خودش رو داخل یه جمعی می دید خودش رو جمع و جور می کرد باحال نماز می خوند ولی امان از وقتی خودش تنها بود و کسی نمی دیدش اصلا حال نداشت بلند شه نماز بخونه. خیلی کم یاد خدا می کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
از کسانی که اصلا توقع نداری چه می بینی؟
به راحتی غیبت می کند به راحتی مسخره می کند وای وای؛ ای کاش ادعا نداشت تازه وقتی می گویی غیبت نکن موضع می گیرد مثلا می گوید مگر دروغ می گویم؟ خب اگر دروغ بگویی که می شود تهمت. بیاییم قبل از اینکه حرفی بزنیم یه کوچولو فکر کنیم ببینیم واقعا اگر کسی پشت سر ما این حرف را بزند ناراحت نمی شویم؟ شاید بگوید نه! خب تو ناراحت نمی شوی، مطمئنی دیگری هم ناراحت نمی شود؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با پولی که پدرم به من داده بود دو تا ربع سکه خریدم هر کدام 335000 تومان. از امام جماعت پرسیدم آیا من باید خمس پرداخت کنم یا نه؟ اینگونه جواب گرفتم که سر سال خمسی باید چک کنی مقدار تفاضل قیمت بین زمان خرید و سال خمسی خمس دارد؛ شبی بود که فردایش موعد سال خمسی من بود؛
گناه نکنید خدا کمک می کند مشکلات حل می شود خود گناه گرفتاری می آورد ضیق معاش می آورد ناراحتی های روحی می آورد گناه نکنی همه اینها از بین می رود انشاالله.حاج شیخ عزیزالله خوشوقت
بسم الله الرحمن الرحیم
قوانین شهید سید مجتبی علمدار برای نزدیکی به خدا
قانون اول
خداوندا ! اعتراف می کنم به این که قرآن را نشناختم و به آن عمل نکردم. حداقل روزی ۱۰ آیه قران را باید بخوانم، اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیل نتوانستم این ۱۰ آیه را بخوانم روز بعد باید حتما یک جزء کامل بخوانم.
تاریخ اجرا : 4/5/1369
قانون دوم
پروردگارا اعتراف می کنم از این که نمازم را به معنا نخواندم و حواسم جای دیگری بود در نتیجه دچار شک در نماز شدم.
بسم الله الرحمن الرحیم
کمی با قرآن، کمی با قرآن، کمی با قرآن
مطالبی که خدای متعال در قرآن آورده چیزی نیست که فقط بخوانیم و رد شویم بلکه باید درس بگیریم باید عبرت بگیریم باید در زندگی خودمان از آنها استفاده کنیم؛ چه فایده ای دارد بخوانیم یا ایها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم( یعنی ای مومنان قومی قوم دیگر را مسخره نکند) ولی ما یکدیگر را مسخره کنیم واقعا قرآن خواندنمان چه فایده ای دارد؟ و هزارها مثال دیگر... .
اما یک داستان به شدت درس آموز را خداوند در قرآن بیان فرموده که شاید آیاتش را خوانده باشیم اما به داستان توجه نکرده باشیم من می خواهم این داستان را برای شما عرض کنم.
سوره کهف آیه 32 الی 44
خداوند متعال در سوره کهف به پیامبر خود می فرماید که برای ما مثال دو مردی را بیاورد که یکی از آنها دو باغ داشت و دیگری به مانند مرد اول ثروتمند نبود اما فرد مومنی بود.
خداوند این دو باغ را پر از میوه و برکت و ثمرات قرار داده بود و میان این دو باغ رود بزرگی در جریان بود. صاحب این دو باغ درآمد فراوانی داشت و بسیار فخر فروشی می کرد و باغ و ثروت خود را به رخ دیگری می کشید و حسابی به آنها می نازید و به دیگری می گفت من از نظر ثروت و نفرات از تو قویتر و نیرومندترم. این مرد ثروتمند پا را از این فراتر گذاشت و هنگامی که در باغ راه می رفت گفت: من گمان نمی کنم هرگز این باغ نابود شود. او اصلا این فکر را نمی کرد که خدا این باغ را به او عطا کرده است. او می گفت فکر نکنم قیامتی در کار باشد و حتی اگر به سوی خدا بازگردم جایگاهی بهتر از اینجا نصیبم خواهد شد. یعنی فکر می کرد که هر که در زندگی دنیا از ثروت بیشتری برخوردار باشد در آخرت نیز از مقام و منزلت بالاتری برخوردار است. چه خیال باطلی.
مرد دوم که مرد مومنی بود گفت آیا به خدایی که تو را آفرید کافر شدی؟ و گفت من کسی هستم که خدا پروردگار من است و چرا هنگامی که وارد باغت شدی نگفتی این باغ نعمتی است که خداوند خواسته است؟ نیرویی جز از ناحیه خدا نیست و اگر می بینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم مطلب مهمی نیست. شاید خداوند بهتر از باغ تو به من بدهد و از آسمان عذابی برای تو بفرستد به گونه ای که باغت نابود شود و با خاک یکسان شود.
اتفاقا همانگونه که مرد مومن گفت شد. یعنی عذاب الهی آمد و باغ و میوه های آن مرد ثروتمند را نابود کرد و او پیوسته دستهای خود را به هم می مالید و به خاطر هزینه هایی که صرف باغش کرده بود ناله می کرد و می گفت ای کاش کسی را همتای خداوند قرار نداده بودم... .
اما درسی که می گیریم بسیار واضح است. نازیدن به مال و منال دنیا نادانی است. چرا که این دنیا فقط امانتی در دست ماست و ما صاحب حقیقی آن نیستیم و صاحب حقیقی آن خداوند است.
دلخوش کردن به ثروت دنیا و وابسته شدن به آن مرگ را سخت تر می کند و اگر صاحب حقیقی را بشناسیم وقتی که مثلاً خداوند از طریق زلزله یا سیل اموال را از ما می گیرد باز هم شاکر خدا هستیم و اعتراض نمی کنیم چون صاحب حقیقی خداست و او خود بهتر می داند چگونه از اموالش استفاده کند.
از این که خدایی نکرده به دیگری فخر بفروشیم و بگوییم من نسبت به تو خانه های بیشتری دارم من باغ های بیشتری دارم من پول بیشتری دارم و تو نداری باید به شدت به خدا پناه ببریم و این حرف ها را نزنیم وگرنه خدا به دادمان برسد.
اینکه فکر کنیم چون در دنیا از ثروت بیشتری برخورداریم در آخرت هم اینگونه است تفکر غلطی است چرا که ان اکرمکم عندالله اتقیکم و هو خیر ثوابا و خیر عقبی: عزیزترین فرد نزد خداوند با تقواترین است و بهترین پاداش و بهترین سرانجام نزد خداوند است.