ارثیه

شهادت ارثیه ماست؛ تا ارث خود را نگیریم آرام نخواهیم گرفت...

ارثیه

شهادت ارثیه ماست؛ تا ارث خود را نگیریم آرام نخواهیم گرفت...

ارثیه


غروی چه می‌گوید؟(نقد مشرق بر سرمقاله روزنامه بهار که روز چهارشنبه اول آبان منتشر شد)

در دانشنامه مجازی ویکی‌پدیا نقل است که سید علی‌اصغر غروی متولد سال ۱۳۲۵ در اصفهان، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران و مسؤول شاخه اصفهان این حزب است. پدر وی، سید محمدجواد غروی، روحانی بوده ‌است و پسران وی، از اعضای شاخۀ جوانانِ نهضت آزادی هستند. علی‌اصغر غروی در سال ۱۳۵۳ برای ادامه تحصیل به لبنان رفت و در سال ۱۳۵۸ به اخذ درجه دکترای فلسفه اسلامی از دانشگاه سن‌ژوزف بیروت نائل آمد.

با اندکی تأمل در عقاید محمدجواد غروی (1384-1282)، واضح می‌شود که او در مسائل فقهی سعی می‌کرده تا آرای متفاوتی داشته باشد و مثلاً نماز جمعه و نماز عیدین (فطر و قربان) را واجب می‌دانسته است. او از قبل از انقلاب اسلامی، نماز جمعه می‌خوانده و بعد پسرش را نیز بر جای خود گماشته است تا راه او را ادامه دهد. گوییا وصیت کردن ایشان و نصب جانشین برای خود همچون خلفای اول و دوم ایرادی ندارد و فقط وصیت‌کردن پیامبر خداست که مورد ایراد است!

اندیشه وهابیون و سلفی‌ها، بیش از پنجاه سال است که در میان شیعیان ایران نفوذ کرده و لذا استدلال‌هایی از جنس عقاید التقاطی ایشان، برای ما شیعیان تازه نیست. با مرور سرمقاله روزنامه بهار واضح می‌شود که نویسنده، دین را از حکومت و سیاست جدا می‌داند و قصد کرده به هر نحو ممکن نتیجه بگیرد که خداوند امام علی(ع) را نصب نکرده چون با حق انتخاب و اختیار بشر مخالف می‌شود!

ذیلاً خلاصه‌ای از سرمقاله علی‌اصغر غروی در روزنامه بهار به رسم امانت نقل می‌شود و سپس پاسخ هر بند، با همان شماره می‌آید:

1- طبق بقره/ 124 وقتی کلمات یعنی وحی خداوند بر ابراهیم به اتمام رسید، خداوند او را «امام» قرار داد. آیا مراد از این امامت، پیشوایی سیاسی جامعه است؟

2- با بررسی «الْیومَ أکمَلْتُ لَکم دینَکم و أتْمَمْتُ عَلَیکم نِعْمَتی و رَضیتُ لَکمُ الإسلامَ دیناً» (مائده/ 3) که از معرفی علی(ع) به جانشینی سیاسی پیامبر(ص) خبر می‌دهد هشت مطلب ذیل به دست می‌آید:

الف) از آیات قبل و بعد، برمی‌آید که خداوند به پیامبر امر فرموده که هر آنچه بر او نازل می‌شود ابلاغ کند و هیچ پیشامد و گزندی وی را از انجام رسالت باز ندارد. و از سیاق آیات چنین به‌نظر می‌رسد وحی قرآن بر پیامبر، تمام شده است.

ب) اگر جمله «بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إلَیک» (مائده/ 67) معرفی علی(ع) به خلافت می‌بود، باید بلافاصله در همین‌جا آن را ذکر می‌فرمود و به تأخیر نمی‌انداخت.

پاسخ آن است که خداوند حکیم، مطابق بقره/124 فرموده است: «و إذِ ابْتَلىَ إبراهِیمَ رَبُّهُ بِکلَِماتٍ فَأتَمَّهُنَّ قالَ إنىّ‏ِ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إماماً قالَ و مِن ذُرِّیَّتى قالَ لا یَنَالُ عَهدِىَ الظَّالِمین». علی‌اصغر غروی مدعی شده است که این آیه، پایان نزول وحی بر حضرت ابراهیم(ع) را اعلام می‌کند. در حالی‌که سخن از «اتمام کلمات و وحی خدا بر ابراهیم» در میان نیست بلکه آیه اشاره دارد که خدای تعالی پس از آنکه حضرت ابراهیم(ع) را به امتحانات سختی (همچون ذبح فرزند) آزمود، به او خبر داد که وی را در جهان شهرت می‌بخشد و امام و رهبر مردمان می‌کند و همین‌طور هم شد. شهرت حضرت ابراهیم(ع) از قوم خود بیرون رفت و طریق او در دینداری سرمشق مردم شد (قَدْ کَانَتْ لَکُم اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى إبراهیم ممتحنه/ 4).

غروی قصد کرده تا با کمکِ آیات 3 و 67 از سورۀ مائده، نتیجه بگیرد که مقصود از کمال دین و تمام نعمت، پایان یافتن دورۀ وحی به پیامبر اکرم(ص) است، مشابه با آنچه وی درباره حضرت ابراهیم(ع) ادعا کرده است. در آیات 3 و 67 از سورۀ مائده خداوند به پیامبر اکرم(ص) فرمان می‌دهد که بدون خوف و اندیشه از مردم، آنچه را که من بر تو وحی کرده‌ام، ابلاغ کن:

یَأیهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنزِلَ إلَیْکَ مِن رَّبِّکَ و إن لَّمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رسَالَتَهُ، و اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ، إنَّ اللهَ لا یَهْدِى الْقَومَ الْکافرین (مائده/ 67). اى پیامبر، آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان. اگر چنین نکنى امر رسالت او را ادا نکرده‏اى. خداوند تو را از (آسیب) مردم حفظ مى‏کند، همانا خدا مردم کافر را هدایت نمى‏کند.

الْیَومَ یَئسَ الَّذینَ کَفَرُواْ مِن دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُم و اخْشَونِ الْیَومَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ و أتْمَمْتُ عَلَیکُم نِعْمَتى و رَضیتُ لَکُمُ الاسلامَ دیناً (مائده/ 3). امروز کافران از دین شما نومید شدند. از آنان مترسید از من بترسید. امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم.

علمای شیعه از قبیل علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به قدر کفایت بحث کرده‌اند که این دو آیه در خصوص نصب امیرالمؤمنین(ع) به جانشینی رسول خدا(ص) است. آیه سوم مائده در میانۀ آیات فقهی ذبح و آیه 67 در فاصله مذمت یهود همچون یک جمله معترضه آورده شده است.

جناب غروی در ادامه نوشته است:

ج) اگر مضمون آیه سوم مائده را «نصب سیاسی» بپنداریم، با آیاتی ناسازگار می‌شود که به پیامبر دستور می‌دهد در ادارۀ دنیای مردم (یعنی همان «امر») با آنان مشورت کند: «و شاوِرهُم فی الأمر» و «و أمرُهُم شُوری بَینَهُم».

خداوند حکیم، به مسلمانان اجازه داده تا دربارۀ مسائل روزمره خودشان، مشورت کنند و البته موضوع کشورداری و سیاست مُدُن شامل آن نمی‌شود. زیرا حکومت در واقع «امر الله» است و نه «امر النّاس». قرآن مجید، «حکومت» را تماماً متعلق به خداوند دانسته و فرموده که حضرت حق به هر کس که بخواهد خواهدش داد: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتىِ الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَ تَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء» (آل‌عمران/ 26).

نویسنده به خیال خود دارد کم‌کم زمینه را فراهم می‌کند تا در انتها نتیجه بگیرد که چون انتصاب امام از سوی خداوند، نوعی جبر و تحمیل است و چون انسان آزاد آفریده شده است پس امام علی(ع) نباید منصوب از سوی خداوند باشد! البته ایشان فعلاً صلاح ندانسته‌اند تا جلوتر بروند و بگویند که نصب رسول الله(ص) نیز با انتخاب و اختیار انسان مخالف است.

وی در ادامه نوشته است:

د) علی(ع) در نهج البلاغه تأکید کرده است که حکومت سیاسی از طریق بیعت و رأی در اختیار قرار می‌گیرد، مانند نامه 6 نهج البلاغه در خطاب به معاویه. لذا خلافت، امری انتصابی از جانب خداوند نیست و جانشین سیاسی رسول خدا باید توسط مردم «انتخاب» شود.

ﻫ) علی(ع) هرگز از حق خلافت و حکومت و انتصاب خدایی سخنی نمی‌گوید و در خطبه‌های نهج البلاغه تماماً بر توانایی‌های خود تأکید دارد.

مرحوم محمد دشتی در حاشیه نامه ششم نهج البلاغه اینطور نوشته است: «این سخن امام علیه السلام، روش استدلال و مناظره بر اساس باورهاى دشمن است. زیرا معاویه به ولایت و امامت امام على علیه السلام و نصب الهى و ابلاغ رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم اعتقاد نداشت و تنها در شعارهاى خود، بیعت مردم و شوراى مسلمین را مطرح مى‏‌کرد. امام در استدلال با معاویه ناچار معیارهاى مورد قبول او را طرح مى‏فرماید که تو اگر بیعت را قبول دارى مردم با من بیعت کردند و اگر شورا را قبول دارى، شوراى مهاجر و انصار مرا برگزیدند، دیگر چه بهانه‏‌اى مى‏‌توانى داشته باشى؟! در صورتی که امام علیه السلام باور و اعتقادات خود را نسبت به امامت و رهبرى عترت در خطبه‌های 1 و 2 و 144 و 97 و 120 و 93 مشروحاً بیان داشته است».

سخن حق آن است که امام نیز مانند نبی، از سوی خداوند منصوب می‌شود ولیکن حاکم‌شدن آنها مستلزم پذیرش مردم است و اگر نپذیرند به عذاب دچار می‌شوند. بسیاری از کسانی که پیامبران خدا را تکذیب کردند همچون اقوام نوح و عاد و ثمود و لوط به عذاب الهی دچار شدند. برادران یوسف نیز جانشینی آن حضرت را بر پدرشان قبول نکردند و خداوند به این فرزندان ابراهیم(ع) رحم کرد و پس از آنکه یوسف را به صدارت رساند رزق برادران را در دستان او قرار داد.

امام علی(ع) بر خلاف آنچه نویسنده پنداشته از حق خلافت رسول خدا و انتصاب خدایی به کرّات سخن گفته است. خلافت رسول خدا(ص)، هم حق امیرالمؤمنین بود و هم تکلیف وی. بر خلاف آنچه این روزها رایج است، در دین خدا حق و تکلیف مانند دو طرف یک سکه واحد هستند. همه می‌دانند که پیامبر اکرم(ص) فقط به علی(ع) وصیت کرده بود. این را بسیاری از مردم، عمیقاً دانستند و فهمیدند وقتی که می‌دیدند فقط علی(ع) است که بدهی‌های پیامبر را به درستی می‌داند و می‌پردازد. آیا رسول خدا دربارۀ چند درهم وصیت می‌کند و در خصوص مسئله مهم حکومت چیزی نمی‌فرماید؟! مگر قرآن به مسلمانان توصیه نکرده است که وصیت کنند؟ (مائده/ 106).

غروی واضحاً تجاهل کرده و نوشته است:

و) همکاری مشفقانۀ علی(ع) با سه خلیفه نشان از آن دارد که او آنها را غاصب خلافت نمی‌دانسته است. در کتاب الغارات آمده که امیرالمؤمنین(ع)، خلفای اول و دوم را دو امیر شایسته شمرده است که از سنت و روش رسول خدا تجاوز نکرده‌اند.

ز) (عیناً از مقاله غروی نقل می‌شود:) اگر امیرالمومنین(ع) فرمان خدا را برخلافت خود بعد از رسول اکرم(ص) می‌یافت، آیا شجاعت و شهامت و عدالت او اقتضا نمی‌کرد که یک تنه شمشیر برکشد و فرمان و عدل خدا را جاری سازد؟! و آیا از دروازه حکمت و شهر علم نبوی بعید نبود که بیان این حق را از وقت حاجت به تأخیر اندازد؟!

ح) تمام اعتراض علی(ع) به خلفای قبل از خود، معطوف به نصب خلیفه بعدی یا انتخاب جهت‌مند آنها بوده است (که به ترتیب توسط خلفای اول و دوم صورت گرفت). او به عدم انتخاب خود در شورای سقیفه هیچ اعتراضی ندارد، بلکه واکنش وی به این بود ‌که نتوانست خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهد.

در تورات و انجیل وعده شده است که یاران آخرین پیامبر دین مبارک او را که تا قیامت باقی است برای شما خواهند آورد، پس منتظر او بمانید (سفر پیدایش 49/10 و 18 تثنیه 33/ 2 مرقس 13/ 35). و ایضاً آمده که همه ملل جهان و حتی جزیره‌های زمین، منتظر دین اسلام هستند. اگر امیرالمؤمنین(ع) به مدد خلفا آمده و آنها را ارشاد کرده برای آن است که این وعده‌هایی که پیامبران از سوی خداوند به قوم‌شان رسانیده‌اند تخلّف نشود. در تلمود یهود ثبت است که دین پیامبر خاتم (که آنها او را «ماشیح» می‌نامند) در زمان نوۀ او، جهان را خواهد گرفت. و اگر حضرت علی(ع) بلافاصله جانشین رسول خدا(ص) می‌شد در زمان امام حسن یا امام حسین علیهما السلام دین اسلام، جهان را فرا می‌گرفت و صلح و رحمتی را که در زمان امام زمان(عج) وعده شده است از همان دوران امیرالمؤمنین(ع) بر مردم نازل می‌شد. حضرت ابراهیم(ع) که این را می‌دانست قوم آخر را «مسلمان» نامید: ﴿مِلَّةَ أبیکُمْ إبراهیمَ، هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبل حج/ 78 و خداوند از او قبول فرمود و در کتب انبیاء به آن بشارت داد. «شالوم» در زبان عبری همان «اسلام» است ولی یهودیان این نام خاص را به «سلامتی» ترجمه می‌کنند. به پیشگویی کتاب اشعیاء نبی توجه کنید: «دروازه‌ها را بگشایید تا امت عادل که امانت را نگاه می‌دارند داخل شوند. دل ثابت را در «سلامتی» [= اسلام] کامل نگاه خواهی داشت زیرا که بر تو توکل دارند» (اشعیاء 26/ 2 و3).

اینکه ایشان از امیرالمؤمنین(ع) انتظار دارد که یک‌تنه شمشیر بکشد و مخالفان حکومتش را از دم تیغ بگذراند شبیه استدلال خوارج است که نه رأی مولا(ع) را در ردّ حکمیت قبول کردند و نه حَکَم او یعنی مالک اشتر را. آنها ابوموسی اشعری را می‌خواستند که از قضا هیچ دشمنی با معاویه نداشت و لذا فریب عمرو بن عاص را خورد. خوارج سپس به علی(ع) می‌گفتند که اگر ما اشتباه می‌کردیم تو چرا با شمشیر ما را به راه راست هدایت نکردی؟! با اقتدا به آنان، جناب غروی یا جانب جبر را می‌گیرد و می‌گوید که علی باید شمشیر می‌کشید و حق خود را مطالبه می‌کرد و یا اختیاریِ مطلق می‌شود که خداوند نباید وصی پیامبر را انتصاب کرده باشد!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۰۶
کریم ابراهیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی