بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
نمیدونم چی سرم اومده مدتیه اصلا دست و دلم به نوشتن یه دلنوشته که دلم حال بیاد نمیره؛ خدایا چرا؟ حالا اگر خدا بخواد می خوام یه چیزی بنویسم.
آره محرم و صفر هم تموم شد؛ چقدر خوب بود اون روزای اول ذی الحجه که کاروان امام حسین می خواست از مکه حرکت کنه و امام حسین یه تعدادی رو دعوت کرد که یه سری خصوصیات دارن مثلا از دنیا دل کنده هستند مثلا آماده اند که خدارو ملاقات کنند مثلا امام حسین رو از خونه و خونوادشون بیشتر دوست دارند مثلا مثلا مثلا... . من که فکر نمی کنم جزو این آدما باشم آخه فکرشو که می کردم یه کم دلم می لرزید پیش خودم می گفتم بابا من زن دارم اگه برم زنم چیکار کنه؟؟!! آره احتمالا وقتی می شنوم بعضیا به خاطر خونوادشون امام حسین رو رها کردن کلی اونا رو سرزنش کنم اما نوبت خودم که میرسه بقولی برا خودمون گونی گونی به دیگران که میرسه هیچی؛ اما چقدر خوب بود از همون روزا همراه این کاروان می شدم آخه وقتی بیفتی تو تنور امام حسین مهم نیست جنست چی باشه می خوای چوب باش می خوای فلز آتیش عشقش بالاخره به تو هم میگیره مهم اینه که بیفتی تو تنورش؛ وقتی حسین خریدت دیگه باهاش میری خونه مادرش اما اگه رفتی خونه مادرش مهمون نشو عضوی از اون خونواده شو چون مهمون بالاخره بعد از یه مدتی باید میزبون را رها کنه اما اگر عضو شدی دیگه موندگار شدی؛ خداییش خانم زهرا خیلی بزرگه من که نمی تونم مستقیم برم سراغش یعنی شرمم میشه حیا می کنم اصلا نمیتونم یا شاید بتونم ولی خیلی سخته اما اگرم تونستم مطمئنم با عنایت خودشه ولی امام حسین اصلا دلش خیلی نازکه فوری آدم رو می خره اصلا امام حسین یعنی آتش اصلا امام حسین یعنی همه همه همه محبت و صفا شاید با حسین بشه رفت خونه خانم زهرا.
خلاصه حدود دوماه گذشت اما نمیدونم دوماه من به خدا نزدیک شدم یا نه ازش دور شدم؛ آخه خداییش این محرم میونبر کسانیه که می خوان به یه جاهایی برسن یه چیزایی رو ببینن یه چیزایی رو بشنون؛ علامه طباطبایی(رحمه الله علیه) هم خیلی برا توسل به امام حسین حساب باز کرده.
اما محرم و صفر حسن ختام قشنگی داره همینجور آدم رو تو عزای حسین رها نمی کنن آخراش جد حسین و دو تا امام غریب دیگه برا تسلا دل آدم رو می برن می خرن انشاالله اصلا...
اصلا حسین جنس غمش فرق می کند این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند
اینجا گدا همیشه طلبکار می شود اینجا که آمده ای کرمش فرق می کند
امام علی سلام الله علیه: : | |
|||||||||||||
|
|
|||||||||||||
|
اَقْبَحُ الصِّدقِ ثَناءُ الرَجُلِ عَلى نَفْسِهِ؛ | |
||||||||||||
|
|
|||||||||||||
|
زشتترین راستگویى، تعریف انسان از خودش مىباشد. | |
||||||||||||
|
|
|||||||||||||
|
غررالحکم، ج 2، ص 388، ح 2942؛ میزان الحکمه، ج 10، ص 445.
|
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشته باد جان دو عالم فدای تو
برخیز و باز بر سر نی آیه ای بخوان
ای من فدای آن سرِ از تن جدای تو
اندر منا ذبیح یکی بود و زنده رفت
ای صد ذبیح کشته شده در منای تو
رفتی به پاس حُرمت کعبه به کربلا
شد کعبه حقیقی دل کربلای تو
اجر هزار عمره و حج در طواف تست
ای مروه و صفا به فدای صفای تو
تا با نماز خوف تو گردد قبول حق
شد سجدهگاه اهل یقین خاک پای تو
با گفتن رضاً بقضائک به قتلگاه
شد متحد رضای خدا با رضای تو
تو هرچه داشتی به خدا دادی، ای حسین
فردا خداست جلّ جلاله جزای تو
خون خداست خون تو و جز خدای نیست
ای کشته خدا! به خدا خونبهای تو
|
حضرت آیت الله شیخ "لطف الله
صافی گلپایگانی" |
اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است / هر که را مینگرم غمزده و محزون است
زینب از شام بلا آمده یا آنکه رباب / کز غم اصغر بیشیر، دلش پرخون است
یا که لیلی به سر قبر پسر آمده است / کاشکش از دیده روان همچو شط جیحون است
مادر قاسم ناکام که مینالد زار / بهر آن طلعت زیبا و قد موزون است
در ره کوفه و در شام و سرا ظلم یزید / کس نپرسید ز سجّاد که حالت چون است
دختر شیر خدا ناطقة آل رسول / کز نهیب سخنش کفر و ستم موهون است
کرد ایراد چنان خطبه و ثابت بنمود / که یزید شقی از دین خدا بیرون است
زنده
دین مانده ز تصمیم و ز ایثار حسین / حق و حرّیت و اسلام به او مدیون
است
آیت الله صافی گلپایگانی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بازدیدکنندگان
اولا تشکر می کنم که به این بلاگ سر می زنید؛ دوما من نمی دونم از این بلاگ راضی بیرون می روید یا ناراضی یا بدون هیچ احساس خاص!!! اما اگر لطف بفرمایید و به بنده بگید نظرتون راجع به بلاگ چیه فکر کنم بهتره؛ حالا اگر میشه نظر بدید ممنون
بسم الله الرحمن الرحیم
عشق یعنی استخوان و یک پلاک
عشق یعنی معنی قرآن ملاک
عشق یعنی نغمه حق، شور جنگ
عشق یعنی ساقی، آوای جنگ
عشق یعنی خوش خرامی در چمن
عشق یعنی عطر یاس و یاسمن
عشق یعنی یک شکوفه در بهار
عشق یعنی کربلا و تک سوار
عشق یعنی راهی و عاشق شدن
عشق یعنی رفتن و باقی شدن
عشق یعنی بوی باران بوی خاک
عشق یعنی ژنده پوشی و سینه چاک
عشق یعنی قلب قرآن یا و سین
عشق یعنی غرق در دریای مین
عشق یعنی جبهه و مردانگی
عشق یعنی غیرت و آزادگی
عشق یعنی سنگر و تیر و تفنگ
عشق یعنی چیره بر شیر و پلنگ
عشق یعنی حق، خدا، قرآن، نبی
عشق یعنی حیدر والا علی
آخرین معنی عشق یعنی خدا
رب پاک مصطفی و مرتضی
زینب توفیقی
به نقل از رجانیوز
بسم الله الرحمن الرحیم
حدس می زدم به این راضی نمی شوند بلکه انرژی هسته ای تنها بهانه است آنها ایران عاشورایی را نمی خواهند آنها ایران اسلامی می خواهند اما منهای مقاومت؛ جای کری گفت ایران باید دست از حمایت از مقاومت و حزب الله بردارد؛ آری اگر دست از مقاومت و حزب الله برداریم احتمالا در گام بعد باید دست از عاشورا بشوییم و در گام بعد شاه را دوباره بر ما حاکم کنند؛ خلاصه هسته ای بهانه ای برای شروع است تا وقتی که ما مقاومت کنیم گامی فراتر از هسته ای نخواهند گذاشت اما اگر قدمی عقب بکشیم باید آهسته آهسته کشور را تقدیمشان کنیم؛ اوباما هم که نظرش را راجع به از کاراندازی انرژی هسته ای اعلام کرد؛ دیگر چه اتفاقی باید بیفتد که بر ما ثابت شود به دولت آمریکا نمی شود اعتماد کرد؟ آیا چیز دیگری هم نیاز است یا اینکه فهمیدیم رابطه با آمریکا چه تبعاتی دارد؟ آقا اینها می خواهند بر همه جا مسلط شوند و تا برما مسلط نشوند ول نمی کنند اما اگر همچون این 35 سال مقاومت کنیم انشاالله به هیچ عنوان حق دست دراز کردن به سمت کشور را نخواهند داشت؛
دیروز از هر چه بود گذشتیم، امروز از هر چه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد. آنجا بر درب اتاقمان مینوشتیم یاحسین فرماندهی ازان توست؛ الان مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید. الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم. آزادمان کن تا اسیر نگردیم.
دیروز ازهرچه بودگذشتیم
امروزازهرچه بودیم گذشتیم
انجاپشت خاکریزبودیم واینجادرپناه میز
دیروزدنبال گمنامی بودیم و امروزمواظبیم ناممان گم نشود
جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بومیدهد
آنجا درب اتاقمان مینوشتیم یا حسین فرماندهی از آن توست
الان مینویسیم بدون هماهنگی واردنشوید
الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم
بصیرمان کن تا ازمسیربرنگردیم
آزاد(رها) مان کن تا اسیرنگردیم
دو دقیقه و پنجاه و دو ثانیه برای گوش دادن این کلیپ وقت بگذارید فقط همین
دریافت
«مناجات ناشنوایان»
ما خیل بندگانیم ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم ما را تو میشناسی
ویرانهئیم و در دل گنجی ز راز داریم
با آنکه بینشانیم، ما را تو میشناسی
با هر کسی نگوییم راز خموشی خویش
بیگانه با کسانیم ما را تو میشناسی
آیینهایم و هرچند لب بستهایم از خلق
بس رازها که دانیم ما را تو میشناسی
از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را
فارغ از این و آنیم ما را تو میشناسی
از ظن خویش هرکس، از ما فسانهها گفت
چون نای بیزبانیم ما را تو میشناسی
در ما صفای طفلی، نفْسُرد از هیاهو
گلزار بیخزانیم ما را تو میشناسی
آیینهسان برابر گوییم هرچه گوییم
یکرو و یکزبانیم ما را تو میشناسی
خط نگه نویسد حال درون ما را
در چشم خود نهانیم ما را تو میشناسی
لب بسته چون حکیمان، سرخوش چو کودکانیم
هم پیر و هم جوانیم ما را تو میشناسی
با دُرد و صافِ گیتی، گه سرخوشی است گه غم
ما دُرد غم کشانیم ما را تو میشناسی
از وادی خموشی راهی به نیکروزی است
ما روزبه، از آنیم ما را تو میشناسی
کس راز غیر از ما، نشنید بس «امینیم»
بهر کسان امانیم ما را تو میشناسی
75/1/14
http://www.bbcfars.ir/getlink/124500
بسم الله الرحمن الرحیم
آینه
یکی را به دنبالش می فرستند، یکی را رد می کنند، یکی توبه می کند و او را به احسن وجه قبول می کنند، یکی را می گویند برو و آنقدر دور شو که صدای مرا نشنوی، برخی شرط پیوستن به کاروان را پول و مقام دانستند و از کاروان محروم ماندند، برخی تلاش کردند شاه شهیدان را از قیام منصرف کنند و گفتند این حرکت به صلاح نیست؛ بگذارید در همین جا یک سوال بپرسم؛ چه کسی صلاح را تشخیص می دهد؟ تو بهتر این کار را می کنی یا امام(علیه السلام).
غروی چه میگوید؟(نقد مشرق بر سرمقاله روزنامه بهار که روز چهارشنبه اول آبان منتشر شد)
در دانشنامه مجازی ویکیپدیا نقل است که سید علیاصغر غروی متولد سال ۱۳۲۵ در اصفهان، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران و مسؤول شاخه اصفهان این حزب است. پدر وی، سید محمدجواد غروی، روحانی بوده است و پسران وی، از اعضای شاخۀ جوانانِ نهضت آزادی هستند. علیاصغر غروی در سال ۱۳۵۳ برای ادامه تحصیل به لبنان رفت و در سال ۱۳۵۸ به اخذ درجه دکترای فلسفه اسلامی از دانشگاه سنژوزف بیروت نائل آمد.
با اندکی تأمل در عقاید محمدجواد غروی (1384-1282)، واضح میشود که او در مسائل فقهی سعی میکرده تا آرای متفاوتی داشته باشد و مثلاً نماز جمعه و نماز عیدین (فطر و قربان) را واجب میدانسته است
بسم الله الرحمن الرحیم
مصطفی ردانی پور اما مدعوین ویژه
تری داشت. نگران بود که آیا مراسم را در
شأن خود می
دانند که دعوت را اجابت کنند یا نه.
همان شلوار
نظامی و پیراهن شیری همیشگی اش را پوشیده بود، فقط خط اتوی
آنها تازگی
داشت! مجلس پرشوری بود. بیشتر مهمانها رفقایش بودند، بچه های
جبهه یا
همدرسان دوران طلبگی. حسابی هم مجلس را دست گرفته بودند.
-برای شادی روح آقا داماد صلوات!
صدای خنده
و صلواتشان گوش آسمان را نوازش می داد.
-برای سلامتی شهدای آینده صلوات!
مصطفی سرخ
شده بود از خجالت.
-صحیح و سالم بری روی مین و سالم
برنگردی، صلوات بفرست!
و صدای
بلند صلوات اطرافیان....مصطفی دعوت نامه آقا و مادرشان را در چاه
عریضه انداخته
بود... سحرگاه بعد از مراسم، در خواب به خواهرش گفته
بودند: «به
مراسم ازدواج فرزندم مصطفی آمده ایم... اگر به مراسم او
نیاییم به
مراسم که برویم؟»
معلوم بود
که مجلس را باب طبع حضرت گرفته اند...
بسم الله الرحمن الرحیم
یه شعر گفتم خدا کنه خوشتون بیاد
خدای اینجا اقلیدم هست...
دلم گرفته زین شلوغی شهر تا به کی در این سرا بنده اسیرم
ماشینها، بوق بوق و آژیر از دست اینها دیگه سیر سیرم
هی اینور و اونور میرم و می چرخم ولی انگار نه انگار، دارم می میرم
همه چی شده پول و ماشین و خونه خدایا پس من به کجا گیرم
آه دلم، نه نمونده دلی دلم مرده ولی باز دلیرم
شهر، گناه و بی خدایی از اینجا انشااله میرم
خدای اینجا اقلیدم هست عاشقشم براش می میرم
اینجا یه مشت بوق و بوقه و بی بندوباری رفته هوا بلند شده زفیرم
اقلید یه ذره گندم می کاریم کلی توکل اینجا فقط جون می کَنم خورد و خمیرم
اینجا نه آشنا غریبه هستم اونجا برا خودم یه پا امیرم
اینجا چایی توی باغ نداریم اونجا بخوام توی باغم با چایی و با شیرم
خلاصه دیگه بسه اینجا موندن من بذار برم با کمون و با تیرم
باسمه تعالی
دوست عزیزم مجید تقی نجات مطلبی راجع به زن داخل وبلاگشون گذاشته بودن که توصیه می کنم بخونید:
از اونجاییکه استقبال نسبت به بحث زن بودن زیاد بود تصمیم گرفتم تا یک جنبه دیگه زن غربی یا زن غرب زده رو برای شما به نمایش بگذارم.
و اون زنانی هستند که مرد شده اند یا بهتر اینکه توهم مرد بودن دارند!!!!!
احتمالا زیاد با این جملات روبرو می شوید :
باید بر اساس تساوی زن و مرد حقوق یکسان برای آنان قائل شد.
دستیابی به مساوات کامل میان زنان و مردان ضروری است.
قانون باید از حقوق زنان بر اساس تساوی با مردان حمایت کند.
هرگونه تمایز بر اساس جنسیت تبعیض علیه زنان است و باید از بین برود.
همگی این جملات برگرفته از متن کنوانسیون رفع هرگونه اشکال تبعیض علیه زنان که از اسناد سازمان ملل می باشد است.
خانم لارا شلسینگر : زنان و مردان از لحاظ بنیادی با هم متفاوتند این تفاوت ها را ما بوجود نیاورده ایم که خودمان هم از بین ببریم ... به جای این که زنان و مردان این تفاوت ها را تهدید و توهینی به خود تلقی نمایند و از آن گلایه داشته باشند بهتر است به این بیندیشند که همین تفاوت ها موجب می شود که زن و مرد مکمل یکدیگر باشند. (کتاب قدرت زن، ص136)
آقای رحیم پور ازغدی هم در یکی ازسخنرانی های خود می گویند : «معادله روابط زن و مرد در دنیای امروز دستکاری شده است و به جای این که بر اساس سنت طبیعی تکمیل کننده هم باشند در وضعیت جدید این دو موجود متفاوت، مدام با هم مقایسه می شوند و حمایت مرد از زن به رقابت تبدیل می شود. وقتی مقایسه شدند این مقایسه منشا مسابقه می شود. معیار مردانگی معیار مقایسه و مسابقه قرار داده می شود و هر چه زنی بتواند مردتر باشد به حق خود نزدیکتر می شود....
ما با هم متفاوتیم باید هم متفاوت باشیم. این تفاوت خوب است... این تفاوت به نفعمان است نباید ادای یکدیگر را در بیاوریم. رقابت در انسانیت آری در جنسیت نه. ...
اصلا بنا را بر مسابقه گذاشتن غلط است زیرا زن و مرد در دنیا برای رقابت با یکدیگر آفریده نشده اند.»(سخنرانی زن مرد شده زن له شده)
و اما سخن رهبر عزیزمان :
«دلتان می خواهد که ما بیاییم بگوییم که زن یک مرد است، آن وقت یک مرد مصنوعی؛ کپی دوم مرد! این چه افتخاری است برای زن؟ این ارزش - یک زن کامل بودن - از یک مرد کامل بودن کمتر که نیست، در مواردی قطعا بالاتر و بیشتر هم هست. ما چرا این را از دست بدهیم؟»
بیانات در دیدار هزاران نفر از زنان نخبه و فعال در عرصه های مختلف 13 تیر 86
«ما باید زن را زن ، مرد را مرد نگه داریم تا این مجموعه کامل بشود»
بیانات در دیدار زنان نماینده مجلس شورای اسلامی 30 تیر 76
حال خودتان قضاوت کنید.
برگرفته از کتاب زن، ستم تاریخی، ستم برابری انتشارات تلاوت آرامش
برگرفته شده از emamsadeghy.blog.ir
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
مدتی است که یکی از دسته گل های!!! تکنولوژی در کشور ما جولان می دهد و خیلی آهسته و آرام و بی صدا در حال برافکندن بنیان خانواده هاست اما آیا متوجه این جریان هستیم یا چون کبک سر در برف کرده و بیخیال نشسته ایم؟؟
یک سوال! آیا اصلا ماهواره ضرر دارد؟ چه ضرری؟ علم ما را افزایش می دهد، آگاهی ما را از جهان بالا می برد، برنامه های متنوع دارد و شاید ده ها دلیل دیگر که مدافعان ماهواره ذکر کنند.
اما یک سوال دیگر! به چه قیمتی آگاهی خود را بالا ببریم
بسم الله الرحمن الرحیم
ابن جوزى نقل کرده است و دیگران - و در کتاب فضائل السادات آنجا که نقل مىکند از کتابهاى متعدده از یکى از اخیار که گفت: در بازار مصر رد مىشدم رسیدم به آهنگرى (البته آهنگریهاى سابق که کوره داشتند) مىگوید دیدم این جناب آهنگر موقعى که مىخواهد آهن تفتیده را از کوره در آورد دستش را مىکند در کوره و آهن را بیرون مىآورد مىگذارد روى سندان آن وقت مىکوبدش. تا این منظره را دیدم حیران و متحیر همانجا ایستادم تا استاد فارغ شد. از من سوال کرد چه مىخواهى که اینجا مدتى است ایستادهاى؟
بسم الله الرحمن الرحیم
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
راحت بخواب شارون که پیروانت بخوبی راهت را دنبال می کنند خیالت تخت بوش بعد از تو خوب زیر علمت سینه می زنند اما ای استکبار بعد از حسنی مبارک و بن علی و بقیه اذنابت مرگ سراغ تو را گرفته اما معلوم نیست که این مرگ را کدام ملت آزاده رقم خواهد زد؛ سوریه رقم می زند یا حزب الله ایران اسلامی و یا فتح فلسطین ؛ اما بالاخره با شما وارد جنگ خواهیم شد و از صحنه روزگار محوتان
بسم الله الرحمن الرحیم
وحید فرهمند
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر آن تلاشی که در 8ساله دفاع مقدس داشتیم، در بعد از آن هم داشتیم آیا کشور الان بهشت نبود؟
آیا کشوری که توانست 8 سال در مقابل جهان بایستد نمی تواند صنعت خود را بالنده کند؟
نام کشوری که استعداد، ظرفیت، منابع و نیروی کار دارد ولی نمی تواند پیشرفت کند چیست؟
آیا همیشه روی تردمیل هستیم؟ یعنی داریم می دویم اما پیشرفت نمی کنیم؟
آیا کار را سخت می کنیم یا سخت کار می کنیم؟(چند تا ازسوالات بالا برآمده از جمله دکترسمیعی استاد محترم مدیریت تکنولوژی است)
تنها کیست؟ کسی که همراه اول ندارد یا کسی که خدا را ندارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اکنون اسلام از حاشیهى معادلات اجتماعى و سیاسى جهان خارج شده و در مرکز عناصر تعیینکنندهى حوادث عالم، جایگاهى برجسته و نمایان یافته است و نگاه تازهاى را در عرصهى زندگى و سیاست و حکومت و تحولات اجتماعى عرضه میکند؛ و این در دنیاى کنونى که پس از شکست کمونیزم و لیبرالیزم، دچار خلأ عمیق فکرى و نظرى است، پدیدهاى مهم و پرمعنى به شمار میرود.
نشستن بر سفرهى رنگین متاع دنیا، از بزرگترین آفتها است.
بسم الله الرحمن الرحیم
همه خانم های ایرانی ملکه هستند...
چارلز دانشجوی انگلیسی با طعنه به دوست همکلاسی ایرانی اش همایون می گه : چرا خانوماتون نمی تونن با مردا دست بدن یا لمسشون کنن!؟؟ یعنی مردای ایرانی اینقدر کارنامه خرابی دارن و خودشونو نمی تونن کنترل کنن؟!!
همایون لبخندی می زنه و می گه : ملکه انگلستان می تونه با هر مردی دست بده؟ و هر مردی می تونه ملکه انگلستان رو لمس کنه؟!
چارلز با عصبانیت می گه
بسم الله الرحمن الرحیم
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی | فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست | |
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم | کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست | |
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست | پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست | |
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت | این اشک دیدهی من و خون دل شماست | |
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است | این گرگ سالهاست که با گله آشناست | |
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است | آن پادشا که مال رعیت خورد گداست | |
بر قطرهی سرشک یتیمان نظاره کن | تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست | |
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود به نقل ازhttp://rira.ir/rira/php/?page=view&mod=classicpoems&obj=poem&id=1708 |
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست |
بسم الله الرحمن الرحیم
آشپزخانه اپن را دوست ندارم زیرا...
اگر آشپزخانهی OPEN داشته باشیم و هال بزرگی هم داشته در مقابل آن باشد که همهی مهمانها در آن جمع شوند، وقتی خانمها و آقایان به عنوان میهمان در آنجا جمع شوند، طبیعی است که خانمها برای میهمانی آرایش کنند و بهترین لباسهاشان را هم بپوشند. اگر مذهبی باشند خانمها این طرف سالن مینشینند و مردها هم طرف دیگر
می شناسی چه کسی رو می گم؟!!
بسم الله الرحمن الرحیم
او را گول می زد ولی عجبا که خودش گول می خورد!!!تازه وقتی که می خواست برا نماز صبح بلند بشه کسل بود تنبلی می کرد ای کاش فقط برا نماز صبح اینجوری بود برا بقیه نمازهاش با تنبلی بلند می شد. البته وقتی خودش رو داخل یه جمعی می دید خودش رو جمع و جور می کرد باحال نماز می خوند ولی امان از وقتی خودش تنها بود و کسی نمی دیدش اصلا حال نداشت بلند شه نماز بخونه. خیلی کم یاد خدا می کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
مدیریت صنعتی یعنی چه؟
1. مدیریت صنعتی: فراگرد عملیاتی کردن کلیه برنامه های مرتبط با تولید در یک سازمان تولیدی در بستر خلاقیت(مبانی مدیریت صنعتی(رویکردی نوین)، دکتر میرزا حسن حسینی-روح الله حسینی، چاپ اول1389،ص51، ناشر: استادی)